خالد بن ولید، على (ع ) را در زمین هاى خود دید، جسارتى به حضرت
نمود، على (ع ) از اسب پیاده شد و خالد را به سمت آسیاى حارث بن کلده برد، سپس
میله آهنى سنگ آسیا را در آورد و آن را مانند حلقه اى بر گردن خالد انداخت ، در
این حال یاران و اطرافیان خالد ترسیدند و خالد نیز شروع به قسم دادن على نمود که
مرا رها کن
.
على (ع ) او را رها کرد و خالد در حالیکه میله آهنین
مانند حلقه اى اطراف گردنش بود، نزد ابوبکر رفت .
ابوبکر به آهنگران دستور داد که حلقه آهنین را از
اطراف گردن او باز کنند، آنها گفتند: میله آهنین فقط توسط آتش بریده مى شود و خالد
طاقت و توان آتش گداخته را ندارد و مى میرد. میله آهنین در گردن خالد بود و مردم
با دیدن آن مى خندیدند تا این که حضرت از سفر بازگشتند، مردم شفاعت خالد را
نمودند، آن حضرت قبول کرده و حلقه آهنین را مثل خمیر قطعه قطعه کرد و بر زمین ریخت .
نویسنده : مرتضی فروتن تنها
از عمار یاسر نقل است که گفت ، در مقابل على (ع ) بودم ناگاه بر
آن حضرت مردى وارد شد و گفت : یا اءمیرالمؤ منین من پناهنده هستم به شما و شکایت
دارم از مصیبتى که بر من وارد شده و مرا مریض کرده است . آن حضرت فرمود: قصه تو
چیست ؟
عرض کرد: فلان شخص زن مرا گرفته و تفرقه انداخته است
، بین من و زوجه من جدایى انداخته است حال آنکه من شیعه شما هستم .
آن حضرت فرمان داد که آن فاسق فاجر را نزد من بیاور.
آن مرد شاکى به طلب آن مرد فاسق روانه شد او را در
بازار بنى الحاضر ملاقات کرد و به او گفت : امیرالمؤ منین تو را مى خواهد و او را
به حضور آن حضرت آورد. عمار یاسر مى گوید: دیدم به دست على (ع ) چوب دستى ، وقتى
مرد خیانتکار مقابل على (ع ) قرار گرفت ، آن حضرت فرمود: یا لعین بن العین الزنیم
آیا ندانسته اى که من آگاه هستم به چشم خیانتکار و چیزهائى که در سینه پنهان است و
نمى دانى که من حجت خدا در زمین هستم . به حرم مؤ منین تجاوز مى کنى ؟ آیا از عقوبت
من و از عقوبت خداوند ایمن شده اى ؟
سپس فرمود: اى عمار لباسهایش را بیرون آور عمار مى
گوید: لباسهایش را بیرون آرودم
.
بعد فرمود: قسم به آن کسى که حبه را مى شکافد و خلقت
نموده خلق را، قصاص مؤ من را غیر از من نمى گیرد.
پس با چوب دستى که در دست آن جناب بود به پهلوى آن
مرد زد و فرمود: بنشین خداى تو را لعنت کند، عمار یاسر گفت : به ذات حضرت حق قسم
است که دیدم آن لعین را که خداوند به صورت لاک پشت او را مسخ کرده بود.
سپس آن حضرت فرمود: خداوند روزى کرد تو را در هر چهل
روز یک آب آشامیدن و مسکن تو صحراى خشک و بى آب و علف است .
پس آن حضرت این آیه را تلاوت فرمود: (و لقد علمتم
الذین اعتدوا فى السبت و قلنا لهم کونوا قردة خاسئین ) این آیه راجع به مسخ شدن
یهود به صورت میمون است
.
نویسنده : مرتضی فروتن تنها